اون قدیما یادمه اصلا در مخیله کسی نبود که خانمی با نامحرم نامه ای رد و بدل کنند، اون قدیما خانه ها اندرونی و بیرونی داشت، زشت بود که پسر مجرد به خانه ای برود که دختر دم بخت دارند.

دوستی می گفت: یه روزی از همون قدیما! که از پایین محله ی شهر رد می شدم، از خونه ها غالبا صدای برادری می آمد که خواهرش را با دمپایی می زد که تو بی جا کردی به اون پسره نگاه کردی و حواسش بود که با دمپایی بزند نه چوب، چون بالاخره خواهرش بود. و اگر احیانا پسر را می دید با چوب می زد. خلاصه که غیرت حرف اول را می زد.

بله رفیق! اگر امروز سری به پایین محله هم که بزنی، می بینی از غیرت فقط سبیلش مانده است. از زمانی که این اجنبی ها وارد زندگی ما شدند، از زمانی که معماری اصیل ایرانی را زیر سوال بردند و جکوزی و حمام را با شیشه یخی وسط هال ساختند، از زمانی که دست بچه های پولدار مدرسه به تلفن های هوشمند رسید، از زمانی که پدرها حال مسجد رفتن و مساله پرسیدن را نداشتند، از زمانی که تعریف عفت با نمونه های غربی آن عوض شد، از زمانی که نگاه به نامحرم به «جنبه داشتن» ربط پیدا کرد، از زمانی که خمس و زکات فراموش شد، از زمانی که قطعه شهدا خلوت شد، و از زمانی که پای وایبرها به بهانه ارسال مطالب علمی و مفید به خانه ها رسید، از زمانی که عقل ناقص انسان، دفترچه راهنمایش(قرآن) را کنار گذاشت و خود مختار شد، از زمانی که دراز شدن جلوی پدر بی احترامی حساب نشد، از زمانی که ماهواره به بهانه سرگرمی مادر در خانه پاگذاشت، از زمانی که لقمه چرپ و چیلی حرام توی دهان ها مزه کرد، از زمانی که طمع پست و مقام قانون را زیرپا گذاشت، از زمانی که خصلت های  گرگ، جانشین محبت و پاکی انسان شد و خلاصه از زمانی که برای شروع هر کاری از روی دست غربی ها تقلید شد، دیگر انسانیت رنگ باخت و بیچارگی ها به سوی آدم آمد و آرامش را با خودش برد.

چرا که غربی ها برای ساختن سبک زندگی به عقل ناقص انسانی اکتفا کردند و خدایی را که دلشان می خواست وارد زندگی ها کردند، نه خدای حقیقی...

البته زیاد نگران هم نباشید توی همین شهر عده ی زیادی هستند که پایبند به اعتقادات قدیم هستند و به همون سبک زندگی می کنند و نسبت به بی اعتقادی ها نهی از منکر می کنند.

منبع:

nalein.blog.ir